![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مناجات وداع با مبارک رمضان
حـیف که از دست ما مـاه خـدا میرود مـاه مناجـات و نـور، ماه دعـا میرود مـاه سـحـر خـیـزی اهـل صفـا میرود مــاه وصـال عــلــی، مـاه ولا مـیرود ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر زمـزمههای شب و لیـلۀ قدرش به خیر بـود به روی خـدا، چـشـم تـمـاشـای ما خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما زمـزمـۀ افـتـتـاح، سـر زد از آوای مـا حیف که مانند برق، این مه معبود رفت دیر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت مـاه خـداونـد رفـت، مـانـد بـه دل آه ما دسـت خـداونـدگـار بـود به هـمـراه مـا نــور بـه افـلاک داد، ذکـر هــو الله مـا ذکـر هـو اللهِ مـا، اشـک سـحـرگـاه مـا نـالـۀ العـفـو مـا از رمـضـان دل ربـود گـاه دعـای سـحـر، گاه ابـوحـمـزه بـود ز آیـنـۀ دل گـرفت مـاه خـداونـد، زنگ سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ محـفـل قرب خدا کوی عـلی بود و بس روی جـمیل خدا روی علی بود و بس کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرِّ مگوی خدا آنکه هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بـنده بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند کریم و روضه سیدالشهدا علیهالسلام
تو تَـرَحُّـم نکـنی پس که تَـرَحُّـم بکند تو تَـبَـسُّم نـکـنی پس که تَـبَـسُّم بکـند پشت هم جرم و خطاهای من بیسرو پا آتـش مـعـصـیـتم را پُـرِ هـیـزم بکـند همه جا بنـدۀ تو رفـته و ردش کردند عـاقـبـت آمـده تا بـا تو تـکـلـم بـکـند تو نگـاهـش نکـنی بار گـناهش او را آخـرْ انگـشتنـمای هـمه مـردم بکـند خواهش بندهات این است نخواهی محشر در شلـوغی پسر فاطـمه را گُـم بکند بـگـذاریـد که این بـنـده بـمـانـد تا که دوسه خط گریه برای شب سوم بکند یکنفر نیست که در هلهلۀ شام خراب سیـنهاش را سپـر صورت خانم بکند آنقدر مویِ سرش سوخت درآتش کَم شد چـادرِ سوخـتهاش تا به ابد پرچَـم شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شکرخدا که عمریست در پشت این درم من سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من با آب چـاه کـوفـه، اوّل وضو گـرفـتـم بیانـتـهـا على بود، بیانـتها نجـف شد تا رو به قبله کردم، قـبله نما نجف شد یا حیدر است، یاهـو، یا ربّناست حیدر من آمدم که کـوهِ ایـمان بسازى از من اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد چشمش به خیمهها بود، تیر سپر که آمد از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد برخـیـز اى دلاور، تا حـرمـله نخـنـدد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تشنه منـم حضرت دریا علی پست منم عـالی و اعـلا علی مست مـنم سـاقـی دلـها عـلی ذکر هر آنکس که بود با علی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی سیـنـه مـا وسـعـت دریـا شده عشق تو در گوشۀ دل جا شد هر نفـسـم ذکـر تو مـولا شده دم عـلـی و بـازدمـم بـا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی هر که نـشد با عـلی آدم نـشد حـاتم بی لـطف تو حاتـم نشد جز تو کسی وصی خاتم نشد سـرّمـگـو از لب طاهـا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی بردل ما عشق تو پُر شور باد چشم بد از مجلس تو دور باد دیـدۀ مـنـکـران تـو کـور بـاد کـار غـلامـی تـو بـا ما عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی لعن به دشمنان او واجب است آنچه به دشمنان او غالب است عـشق علی بن ابیطالب است دربه در عـشقـم و لـیلا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی هرکه محبت تو درسینه کاشت بر سخنم نقطه صحت گذاشت نطـفه دشـمنانت ایـراد داشت دشـمـن آنـم که نـشـد با عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی صحن تو در دیده ما جنّت است سایه تو بر سر ما رحمت است لعنت بر دشمن تو نعمت است ذکـر لبـم هـمیشه هرجا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات مشب قدری با خداوند کریم
بیا سـنگـینیِ بارِ گـناهـم را نبـین امشب مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقـدّر میشود آیا برایـم اربعـین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
حـال مـنـاجـاتی نـدارم بسکه بـد کـردم راه خودم را با خـدای خویش سد کردم یکـسال دنـبـال خـطـاهـای خـودم بـودم یک مـاه تنها، زندگیام را رصد کردم! خـیـلی بـرایم مـوقـعـیـتها فـراهـم شـد چون دیدم از تو دور خواهم گشت، رد کردم حالا شبیه محـتضر در محضرت هستم وقتیکه سقـفِ بر سرخود را لحد کردم امـروز با شـرمنـدگی رو بَـر تو آوردم اینـبار باور کن که نفـسم را لگـد کردم هرچـنـد ناچـیـزنـد امـا در حـضـور تو این قطره قـطره اشکهـایم را سند کردم تو آبـرویم را نـبـردی پـیـش این مـردم هرروز اینها را به نفـسم گوشزد کردم ای مهـربانتر از همه با من، بـبـخـشایم من خـوب باتو تا نکـردم، باتو بد کردم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات مشب قدری با خداوند کریم
خانهات آبـاد، ما را قـبل ویـرانی ببخش نوکر دل مُردهات را، مهربان جانی ببخش عذرخواهی میکنم خیلی خلاصه مختصر نامۀ جرم مرا امشب که میخوانی ببخش پشت کردم بر تو که بودی مرا پشت و پناه آمدم در ماه رحـمت، بین مهمانی ببخش گرچه سفت و سخت بودم بر گناهم پا فشار یا الـه المـذنـبـین ما را به آسـانی ببخـش چون تو را پیدا نکردم هر کجا پیدام شد تو به روی من نیاور خوب و پنهانی ببخش چنـتۀ من خالی است و کیسۀ عفو تو پُر دست من خالیست یارب مفت و مجانی ببخش هرچه میخواهی بزن ما را ولی در روز حشر پیش زهرا و علی من را نسوزانی ببخش صاحب شبهای قدر و قاضیالحاجات من جان حیدر از گدا رو بر نگردانی ببخش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
غـمت برای دل مبـتـلای من کافیست رسد همین که به گوشت صدای من کافیست دوبـاره لــیـلـهٔ قــدر آمـده گـل نـرگـس بپیچد عطرت اگر در هوای من کافیست بـیـا و قـدر مـرا بـا خـودت مـقـدّر کـن اگر بـرای تو باشـم برای من کافیست غـریب، با هـمهام؛ تا مـقـرب تو شـوم فـقـط تو باشی اگر آشنای من کافیست مبـاد آنکـه بـبـیـنـم شـرار قـهـر تـو را همین که هجر تو باشد سزای من کافیست مـرا خـدا بـه تـو بـخـشـیـد یـا ولـی الله رضایت تو بـرای خـدای من کافیست مریـضم آمدم اشک از غـم عـلی ریزم که اشک روضه برای شفای من کافیست شب زیارت و یک یا حسین و قدری اشک برای تـذکـرهٔ کـربـلای مـن کـافـیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
میخـواهم امشب از خدای لیلةالقدر تـا بـازگـردی ای دعـای لیـلـةالـقدر بشـنـو صـدای الـتـمـاس اشکها را از بـغـض رنـجـور صدای لیلةالقدر با دسـت خـالی با تـمـنای ظـهـورت هر سـال میافـتـم به پـای لیـلةالقدر ایکاش درد دوری خود را بریـزی در دسـت خــالی گـدای لـیـلـةالـقـدر نقل است روح لیلةالقدر است زهرا پس جـان مـا بـادا فـدای لیـلـةالـقـدر ایکاش سال بعـد قـرآن سر بگـیریم بــا زائــران کــربــلای لـیـلـةالـقـدر حال و هوای کوفه گویا کربلاییست سخت است امشب روضههای لیلةالقدر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید به هر بهانه سخن گـفت، با عـلی گوید ز مصطفی که علی دوستتر نمییابیم هـمیشه حضرت بدرالدجی عـلی گوید نه در زمانِ شهادت، که بعدِ جان دادن هـنوز فاطـمه، یا مرتـضی عـلی گوید نه از غدیرِ خُم، آری، ز صبح روز ازل که تـا قـیـامِ قـیـامـت خـدا عـلـی گـوید به روزِ بدر و اُحد، روزِ خندق و خیبر مَلَک مَلَک به فلَک، یک صدا علی گوید به ذوالفقار قسم، در صف یمین و یسار عجیب نیست که شیـر خـدا عـلی گوید حسن به غزوۀ صفین و نهروان و جمل حـسـین در هـمـۀ کـربـلا عـلـی گـویـد ز جـبـرئـیل بـپـرسـیـد، خـوب میدانـد که فـطرتِ بـشر از ابـتـدا عـلی گـویـد قـسم به مادرِ سادات، مـادرم میگفت: که هـفت پـشتِ پـدرهای ما علی گوید همینکه دست به زانو گرفتم از طفـلی دل و زبـانـم از آن روزها عـلی گـوید سرم به سنگِ لحَد هم که میخورَد، آنروز زبانـم از سرِ خـوف و رجا علی گوید سؤالِ آن دو ملَک، هر چه بود، میگویم: جـوابهـای مـرا، با شـما عـلـی گـوید خَموشم و به جوابِ سئوالِ “مَن رَبُّک” نـمیدهـم نـظـری هـیچ، تا عـلی گـوید شنـیـدهام که میآیـند، چـارده معـصوم سـلام میدهـم و مصطـفی عـلی گـوید چقدر امام حسن، سفرهاش کریمانه است به هر حسن حسنم، مجـتبی علی گوید اگـر چه نـوکـرِ نـاقـابـلم، ولـی اربـاب هـمه حـساب و کـتابِ مـرا عـلی گوید هـزار مرتـبـه رفـتم، زیـارتِ سـلـطان هـزار مرتـبه جایش، رضا عـلی گوید مــدافـعِ پـــسـرِ فــاطــمـه، اگـر بـاشـم لـبـم به صحـنۀ پـیـکـار، یا عـلی گـوید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب های قدر
در شجاعت بینظیر و در سَخا همتا ندارد از امیـرالمؤمنین بهـتر کسی دنـیا ندارد هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد او امامَ المُتَّقین عینُالیقین حبلالمتین است بیعـلی اَلسّابقـونَ السّابِقـون معـنا ندارد پـارۀ قـلبِ نـبی زهـراست امـا بیولایت هـیچ مخلـوقی دعـایِ مـادرِ ما را ندارد هر سپیده میدهد خورشید بر مولا سلامی تا جوابش را نگیرد نور و گرما نا ندارد لیلةالقدر است و رزقِ سالِ ما را مینویسند سینهزن جز دیدنِ کرب و بلا رویا ندارد من که حتّی کعبه را با نامِ حیدر میشناسم واژهای غیر از علی در بندگیام جا ندارد با امیرالمؤمنین حـتماً خـدا را میشناسم وارثِ او میرسد از راه این حاشا ندارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آبـشـار نـور از دسـتار او سـرشـار بود با عبای روی دوشش کعبهای سیار بود او مکرر دلبـری میکرد از اهل بهشت شیوهاش این بود، زیرا حـیدر کرار بود انـعـکـاس نـور رویش در رُخِ آئـیـنههـا خالـق سلـمان و حجـر و میـثم تمار بود کعـبه رو میکـرد بر ایـوان آقای نجـف پنج نوبت کعـبه مشغـول طواف یار بود خط به خط، نهج البلاغه نوحهخوانِ رفتنش روضهخوانِ روی زردش، زردیِ دستار بود باغـبـان کهـنـهکـار یـاس، هـنگـام وداع درگلویش استخوان، در بین چشمش خار بود از نود زخـم اُحُـد، بدتر در و دیوار شد از نود زخم اُحُد، کاری تر آن مسمار بود زخم او تکثیر شد تا بینهایت در حسین یکصد وده زخم نه، زخم تنش بسیار بود قبل از اینکه زخم، جانش را بگیرد، جان سپرد چون سخن از کاروانی بر سر بازار بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب شام غریبان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کوفه در اندوه و واویلاست واویلا علی در نجف صاحب عزا زهراست واویلا علی پیـر نابـیـنایی افـتاده است در ویـرانهها دیدهاش بر راه آن مولاست واویلا علی کاسههای شیر در دست یتیمان است و او فکـر این طفـلان بیباباست واویلا علی مخـفـیـانه دور از چـشم هـمه تشـیـیع او مثـل تـشیـیـع تن زهـراست واویلا علی میکـند هر دم نظـر بر جای خـالی پدر خون به قلب زینب کبراست واویلا علی مرتضی راحـت شد و اما میان کوفـیان بر سـر نام عـلی دعـواست واویلا علی رفت مولا و نرفت از قلبشان بغض علی شاهد من روز عاشوراست واویلا علی هر که شد نامش علی طوری دگر او را زدند این هم از مظلومی مولاست واویلا علی یک علی با تیغ و نیزه ارباً اربا شد تنش پـارهتـر از آن دل بـابـاست واویلا عـلی یک علی را تیـر هم انـدازۀ قـدش زدند آخر این کودک مگر سقاست واویلا علی یک علی با دست بسته چون علی بر ناقهها کو به کو آوارۀ صحـراست واویلا علی کـوفه و شـام بلا با عـمّههای بیکساش مـیهـمان مجـلس اعـداست واویـلا عـلی یک نفـر کوی یهـودی داد زد این قافـله اهل بیت حیدر و زهـراست واویلاعلی یا علی داری خبر یک بیحـیا بزم یزید دخترت را به کنیزی خواست واویلا علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب شام غریبان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
میریخت اشکِ شام غریبان به نیمهشب تـشـیـیع شـد، امـامِ امـامـان به نیـمهشب ارثِ شب مدیـنه، به کـوفه رسـیده است تکرار شد، شبِ غمِ هجران به نیمهشب بعد از نبی که در دلِ شب دفن شد، چرا گـردید دفـنِ فـاطـمه پنهـان به نیمهشب؟ گـویا که خـوفِ فاجـعـۀ نبـشِ قـبـر بود! شد دفـنِ آلِ عـترت و قـرآن به نیمهشب هــفـتـاد تـیــر بـر بــدنِ مـجـتـبـی زدنـد تا در بقیع، خاک شد اینسان به نیمهشب از پـنـج تن، یکی تـنَـش از زیـرِ آفـتاب شد تا سه شب، به فاطمه مهمان به نیمهشب طاقـت ز دستِ خـیلِ ملائک ربـوده شد از گـریـۀ وحـوشِ بـیـابـان به نیـمـهشب امـا تـمامِ غـربتِ زیـنب، به یک طـرف وای از نـمازِ شـامِ غـریـبان به نیمهشب با چادری که پاره و خاکی و سوخته است دارد عجب، قنوتِ درخشان به نیمهشب از داغِ نـعــشِ بـیسـرِ گـودالِ قــتـلـگـاه زهـرا هـنوز مانـده پـریشان به نیمهشب مهـدی بـیا که گـمشده، گـلهـای کـاروان کِی مـیرسی بـدادِ یـتـیـمان به نیـمهشب آتـش گـرفـتـه خــیـمـۀ اهـل حــرم، بـیـا غـارت شدند زینتِ طفـلان به نیـمهشب یک سر، نهان به کیسۀ خورجین و مابقی بر نیزه رفت، رأسِ شهیدان به نیمهشب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود سـنگ بـر آیـنـۀ اصل وجـود آمـده بـود شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد وحی نازل شده و روح فـرود آمده بود به تـمـنّـای حـضور تو ز بـام ملـکـوت پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد فجر حـیرتزده با روی کبـود آمده بود جان ما بودی و بدرود جهـان میگفـتی آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود به امـید کـرمی پـیک اجل این همه راه به گـدایـی به در خـانـۀ جـود آمـده بـود ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود غمت این بود که در خانۀ بیفاطمه باز محشر تازهای آن شب به وجود آمده بود مـیشـنــیـد از گـل لـبهـای تـو الله الله شاهـد غـیب که از بزم شهـود آمده بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سری که خسته، شکسته، به بستر افتاده چـقدر زخـم بر این سـر، مکـرر افـتاده به جنگهای فراوان، بر این سرِ پُر شور چـقـدر زخــمـه بـه راه پـیـمـبـر افـتـاده چه شد که حال، ز یک ضربه، سر ز هم پاشید مگر چه تـیغِ جـفـایی بر این سر افتاده ز تـیـغِ زادۀ مـلجـم، که بود زهـر آلـود چنان شدَهست، که از کـار پیکـر افتاده به کوچه مردم کوفی، به خنده میگویند: که هـیچ بـاورمان نیـست حـیـدر افـتاده ز خـونِ فـرقِ پـدر، زیـنبِ پـرسـتارش بـه یـادِ بــسـتـرِ خـونـیـنِ مــادر افـتـاده ز حرفِ زیرِ لبش با حسین، معلوم است نـگــاهِ بـیرمــقِ او بـه کــوثــر افـتـاده کـمی ز کـاسـۀ شـیـرِ یـتـیـمهـا نـوشـیـد ولـی دگـر نــفــسِ او بـه آخــر افــتـاده چه شد که شیر بدستان، شدند نیزه بدست!؟ یتیمِ کـوفه رهَـش سـوی لشکـر افـتاده! به زیر پای همین قوم، دست و پا میزد ندیـد جـسمِ حـسیـنش، که بیسـر افـتاده چه خوب شد که ندید آن ذبیحِ عطشان را ندیـد خـنجـرِ کـوفی، به حـنجـر افـتـاده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت پدر
طـبـیـبا مــداوای مـولا چـه شـد؟ بگـو حال بیـمـار زهـرا چه شد؟ طبـیـبا بگـو حـال او چـون شده؟ که جان و دل ما ز غم خون شده چرا چـشم خـود را کـمی وا کـند ز حـسرت به زینب تمـاشا کـند؟ گـهـی زیـر لـب او نـیـایش کـنـد گـهـی قـاتـلـش را سـفـارش کـنـد چرا از سخن گفـتنش شد خموش دمـادم چرا میرود او ز هـوش؟ طـبـیـبـا غــم او مــرا مـیکُــشـد چرا او به زحمت نفـس میکِشد؟ چـرا کـاسـۀ شـیـر پـس مـیزنـد طـبـیـبـا چـرا بـد نـفـس میزنـد؟ شــرر بــر دل مــا غــم او زنــد بود همچـو شمعی که سوسو زند طبیـبـا رضـایم به تـقـدیر دوست که هستی هستی تمامی ز اوست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
از شب رهـا شده شـمـیـم تـو یا عـلی ایـام شـد تـهـی ز نـسـیـم تـو یا عـلی از بهر حفظ دین ز خلافت گذشتهای با آن که کس نبـود سـهـیم تو یا علی با چشم بسته رد شدی از «فسق در نهان» اینگونه بود حـفـظ حـریم تو یا عـلی وحشت نداشت از تو کسی وقت اعتراض لکـنت کسی نداشت ز بیـم تو یا علی برخصم، راه آب نبستی اگرچه بست در کـربـلا به ذبـح عـظـیم تو یا علی برنعش طلحه نیز به زاری گریستی زیـرا که بـود یـار قـدیـم تـو یا عـلی بعد از جمل، آن زنِ نـالایق هم ندید جز رحـم، از وجود رحـیم تو یا علی گفتی چو بندگان ندوید از پیام، به خلق ای لـشکـر فـرشـته نـدیـم تو یا عـلی ترسا شکایت از تو به اسلام چون که بُرد تـسلـیـم بـود قـلـب سـلـیـم تو یا عـلی ترسا چو شد به اسم خطاب و تو «یاامیر« آشـفـته گـشت روی بـسـیم تو یا علی محکوم بیگناه من ای شاه بیشهود! نازد قـضا به حکـم حکـیم تو یا علی چشم بـرادر، آتش خـشم تو را چشید بیهیچ بهره از زر و سیم تو یا علی فـرقی نـبـود بین غـذای تو با اسـیـر جـانم فـدای فـرق دو نـیـم تو یا عـلی بعد از تو تکـیهگاه برای بشـر نـماند تـنهـا نه شیعـه مانـد یـتـیـم تو یا علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شکسته فرق کسی که نوای توحید است شکـسـته فـرق کسی که تمام امید است هــمــه امــیــد دل او فـقـط خــدا بــوده کسی که در دو جهان سرِّ بس مگو دارد کسی که بهـر یتـیـمـان صد آرزو دارد فراق یار و غـم بی کسی و غربت وای کـسـی که دیـدۀ بـاران بـرای او گـریـد کسی که اشک غـریـبان برای او گرید کسی که دار و ندار جهان بُوَد غرقـش عـلـی که مـعـنی ایـمـان بُـوَد محبت او عــلـی کـه دیـن الـهـی بُـوَد هـدایـت او عـلی که شد هـمۀ آسـمان بر او گـریان علی که جز غم مسکین نبوده مشکل او علی که قرب الهی شدَه ست حاصل او گرفـته در دم آخر خودش سراغ حسین الا که خـیـمۀ جـان را تو قـائـمه هستی الا که بر لب عـالـم تو زمـزمه هـسـتی الا که پُر شده هستی ز شـور احساست چه خوب شد که تیغ ها به پیکرت نرسید و تیـر و نیـزۀ او سمت دخـترت نرسید اگر چه غـربت نام تو صد سخـن دارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
میچکد از شوق وقتی اشک نمنم در نجف با دم او میرود از سیـنهها غم در نجف درد اگر داری برو دنبال درمـان کـربلا زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف چونکه روزی جهان دست خداوند علیست میشود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف از گـدایـان در مـولا گـدایی کـرده اسـت صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ زائری دارند اگر که نوح و آدم در نجف خــادمــان بــارگـاه او شــدنــد از ابــتـدا ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف سجده بـاید کـرد وقـت دیـدن این بـارگاه میشود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او از همان بدو ورودم من که مستم در نجف حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت پدر
بـه گـردِ بـسـتـرِ تـو دادِ بـیداد نـشـسـته دخـتـرِ تو دادِ بـیـداد *************** یتـیمی گـفت مـادر مرکـبم کو فقـیری گفت که شمعِ شبم کو *************** طبیب آمد سرش را هِی تکان داد مرا دستِ بـلایی بیامـان داد *************** زمـانِ سـوخـتنها مـانده باقی غـمِ عـریان بدنها مانده باقی *************** نگاهـم را به این رفتن بدوزم لـباسِ مـجـلسِ شـیـون بـدوزم *************** مرا با دردهای کـوفه مگـذار که با نامردهای کوفه مگـذار
: امتیاز
|